آرمندآرمند، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

آرمندنفس مامان و بابایی

عزیز دل مامانی

عزیز دل مامانی انقدر روز و شب مشغول رسیدن بهت میشم که زیاد وقت ندارم  واست بنویسم از شیطتنت های این روزات الهی مامانی قربونت روز به روز شیرین تر میشی.الان که دارم واست مینویسم ساعت 12:40وروجک مامان خوابوندمت تا بتونم واست بنویسم .عزیزدلم هر وقت از خواب  بیدارکه میشی زودی مامانی و بابای رو نگاه میکنی ومیخندی خوش روی مامانی فورا میخوای که دمه رو شی گلم فکر کنم داری یاد میگیری که سینه خیز بری.الهی من فدای مامانم شم که چند وقتیه که غذا خورشده .نمیدنم چرا کمی بد غذایی خوب زیادم تعجب نمی کنم چون مثل بابایتی دیگه.شایدم از بازیگوشی زیاد   ...
25 دی 1392

شیرخوارگاه علی اصغر

 مامانی قشنگم واسه اولین بار شماروبه شیرخوارگاه علی اصغر بوردم به همراه مادر جون فرشته وداداشی هیرادوخاله جون .واونجا چند تا عکس به یادگار برات انداختم.الهی حضرت علی نگهدارت.    واینم داداشی هیراد که داره باز گریه میکنه         ...
23 دی 1392

افسوس

مامان نازم الان که من دارم واست خاطره می نویسم حالا شما دیگه 7ماهتون شده.ببخش مامانم که نتونستم ازبدو تولد واستون جیزی یاداشت کنم تلاشمو می کنم که بعد این همش  از کارات وشیرین زبونی هات واست بنویسم.   ...
23 دی 1392

خاطرای واسه قنر عسل

قندوعسل مامان 92/04/19 ساعت 9:00صبح اولین روز ماه رمضان خدا بهترین هدیه زندگیمونو به منو بابا عارف داده.یه فرشته کوچولوی ناز مامانی.اسمت وگذاشتیم آرمند.وحالاشدی بودونبودمون  ...
20 دی 1392