عزیز دل مامانی
عزیز دل مامانی انقدر روز و شب مشغول رسیدن بهت میشم که زیاد وقت ندارم واست بنویسم از شیطتنت های این روزات الهی مامانی قربونت روز به روز شیرین تر میشی.الان که دارم واست مینویسم ساعت 12:40وروجک مامان خوابوندمت تا بتونم واست بنویسم .عزیزدلم هر وقت از خواب بیدارکه میشی زودی مامانی و بابای رو نگاه میکنی ومیخندی خوش روی مامانی فورا میخوای که دمه رو شی گلم فکر کنم داری یاد میگیری که سینه خیز بری.الهی من فدای مامانم شم که چند وقتیه که غذا خورشده .نمیدنم چرا کمی بد غذایی خوب زیادم تعجب نمی کنم چون مثل بابایتی دیگه.شایدم از بازیگوشی زیاد ...
نویسنده :
مامانی
1:00